نگاهی به تجارب مدیریتی ۲۵ ساله فجر / فجر انرژی پایداری خود را مدیون چه تفکری است؟
به گزارش توانا خبر به نقل از روابط عمومی شرکت فجر انرژی خلیج فارس، متن مصاحبه مدیر عامل محترم شرکت فجر انرژی خلیج فارس بدین شرح است:
به نام خدا
عرض سلام و خیر مقدم داریم خدمت جناب آقای مهندس زال خانی مدیر عامل محترم شرکت فجر انرژی خلیج فارس.
این گفتگوها را سازمان مدیریت صنعتی با هدف انتقال تجارب مدیریتی ترتیب داده و سالیان متوالی هست که اجرا میشه.
بنده ذاکری هستم، مشاور سازمان مدیریت صنعتی و عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت ایران که افتخار میزبانی و انجام این گفتگوها را با بزرگواران دارم.
معمولا در گروه انرژی رتبه ی اول بازده فروش هست که در عملکرد سال ۱۴۰۰ بوده و سال قبل در رتبه بندی سازمان گزارش شده و از همین جا شروع می کنیم فروش زیاد و بهره وری قابل توجه شرکت را. البته نگاه می کردم به لحاظ و سودآوری عملکرد قابل توجهی دارد شرکت و یک بازیگر مهم در تأمین Utility پتروشیمیها محسوب میشه.
خود شما اگه مقدمتا صلاح می دونید میشه معرفی کوتاهی از شرکت داشت و بعد ببینیم از دیدگاه شما به عنوان مدیر ارشد و مدیر عامل شرکت چه عواملی در فروش موفق و بازده فروش بالای شرکت اثرگذار بوده.
با عرض سلام و عرض ادب خدمت جناب آقای ذاکری و شنوندگان.
من خرسند هستم که در خدمت شما هستم که بتوانم شخصیت حقوقی شرکت فجر انرژی خلیج فارس را بهعنوان شرکتی که در حال حاضر در ارائه خدمات برای تولید محصولات حیاتی به عنوان موتور پیشران صنایع تولیدی پتروشیمی در منطقه اقتصادی ویژه پتروشیمی بندر امام در مجاورت شهرستان ماهشهر توضیح و تشریح کنم.
هدف از تاسیس شرکت به عنوان یک مجموعه ی متمرکز (سنترالایز شده) برای تولید محصولات حیاتی، محصولات زیرساختی، محصولات پیشران تحت عنوان Utility. معمولا هر شرکت، هر ماشین که بتونه حرکت کنه یک موتور پیشران میخواد. یکی از اجزای این موتور برای صنایعی که بهاصطلاح صنایع بزرگ و بالادستی هستند و معمولا انرژی بر هستند. مصارف آب و برقشون و انواع گازهای صنعتی آن هم از نظر مقداری بالاست هم از نظر اینکه نیاز به داشتن یک کیفیت خاص، کیفیت شاید به اصطلاح خالص نیاز داشته باشند.
شرکت فجر انرژی خلیج فارسی با نام پتروشیمی فجر در سابق. چرا؟ چون در ابتدای امر مالکیت این شرکت برای شرکت ملی صنایع پتروشیمی بود. در سال ۷۷ مصوب میشه، سال ۷۸ کلنگ میخوره، ۷۹ تا ۸۱ شروع میکنه به راهاندازی. شاید به جرات بشه گفت اولین شرکت قبل از دو پارت جزئی از پتروشیمی امیرکبیر، اولین مجموعه ای بود که شروع به راه اندازی و کارش را آغاز کرد برای اینکه بتونه وارد مدار تولید بشه. طبیعی است پیش از آنکه شرکتها راه بیفتد، موتور پیشران آنها باید آماده بشه. سوخت موتور پیشران یا انرژی مورد نیاز برای حرکت در اوردنش باید آماده به کار باشه. پس صنایع پتروشیمی که صنایع بزرگی مثل واحدهای الفین پتروشیمی امیرکبیر یا پارازایلن پتروشیمی بوعلی یا پت پلی اتیلن ترفتالات تندگویان یا پلی کربنات خوزستان؛ اگر بخواد این واحد هاشون شروع به کار کنند نیاز به بخار دارند، نیاز به هوای ابزار دقیق دارند و نیاز به برق دارند که طبیعی است اونی که باید این رو تامین کنه باید آماده به خدمت باشد. این هم همون شخصیتی بوده که فجر برای خودش تعیین کرده، مسئولیتی بوده که پذیرفته و در عالم واقعیت هم به این وفادار بوده. مدیران یا مدیریتی که این رو تصویب کردن، طراحی کردن، تجهیزات رو خرید کردن بر اساس یک برنامه منظم کار رو شروع کردند و به بهره برداری رساندن در سال ۸۱ یا ۸۲ و میلادی ۲۰۰۱.
واضح است و سوال پیش می آید که چرا متمرکز و چرا شرکت ها را وادار نکردن خودشون به صورت مجزا سرمایهگذاری کنند؟
منطق و فلسفه ی این متمرکز بودن اینه که هر شرکت اگر میخواست بالغ بر ۵۰ درصد بیشتر از آنچه نیاز دارد باید برای خودش احداث می کرد. یک ظرفیت رزروی (Reserve )داشت که بنا به هر دلیلی وقتی داره پیوسته کار میکنه یکی از تجهیزاتش یا بخشی از تجهیزاتش و یک تولید این محصولات حیاتی خود که همان Utility باشن بخواد متوقف بشه باید بتونه ادامه بده با آن ظرفیت ذخیره یا استندبای. طبیعی است که اگر بخواهد با جزجز می رفتن، بخش پیش بینی به عنوان ذخیره خیلی عظیم میشد و هزینهی هنگفتی و نیاز به سرمایه گذاری بسیار بالایی داشت و این بود که متمرکز کردند. اگر بخواد اتفاقی بیفتد، ماهیت پدیده های صنعتی اینه که همزمانی کمتر اتفاق می افتد. پس فجر میتونه ۴۰-۳۰ درصد پیش بینی ذخیره کنه و با این درصد کل نیاز منطقه را کاور کنه.
به دو دلیل مهم می رسیم:
۱- سرمایه گذاری برای پیش بینی ظرفیت ذخیره خیلی بهینه میشد.
۲- فارغ از هرگونه دغدغه کسی که میخواد پلیمر کار کنه تمرکز تخصصی می کنه روی تولید محصولش بهصورت تخصصی و نیازی نداشت روی مسائل جانبی ورود کنه.
کسی که می خواست تولید کنه این محصولات حیاتی یا گازهای صنعتی یا برق و آب را اگر مجموع خاص براش تعریف می شد می تونست به صورت تخصصی تر یا برنامه ریزی و فراغت بیشتر برای خدمت به سایر صنایع وقت بگذارد و بهترینها را ایجاد کنه و ارائه بده.
خوشبختانه در این ۲۳ سال به جرات میشود گفت که هر روزمان بهتر از دیروزمان بوده است.
فجر یک واحد داشت فجر ۱، مجتمع فجر ۱، کارخونه ی فجر ۱ تحت عنوان ناحیه ۱. این وقتی احداث شد دوباره ۳۰ درصد در درون خودش توسعه ایجاد کرد. واحد آب و تصفیه آبش یک مجموع توسعه داشت و به میزان ۳۰ درصد ظرفیت احداث شدهی اولیه و همینطور برق و هوا. سایر بخش هایش وظیفه ی توسعه ی برق را بر عهده دارد یا واحد خطوط ارتباطی ام که به عبارتی مسئولیت انتقال اون محصولات تولید شده Utility از واحد تولید به مصرف کننده داشته و یک چیزی در حدود شاید ۳۰۰-۲۰۰ کیلومتر پایپ باشه یا کابل باشه، همهی اینها مدیریتش با فجر بوده.
اگر منطقه به عنوان یک ارگان پویا تصور کنید، یک پدیده تصور کنید، تمام این رگ هایی که از فجر خارج شده و به شرکت ها میره می تونید چیزی رو در ذهن تصور کنید و ایجاد کنید که یک قلب است با رگها و شریانهایی که به سایر اندام میده و به واقع وقتی فجر ۱ توسعه اش تمام شد فجر ۲ احداث شد. واحد تصفیه مجتمع فجر ۲ تکامل یافته فجر ۱ هست. کاملا از نظر صنعتی پیشرفته تر است، از نظر بهینه سازی مصرف انرژی به ازای یک تن تولید آب تصفیه، یک مگاوات تولید برق، یک کیلو نیتروژن یا آن عواملی که میتوانست پایدار کنه، آن عاملی که نوسانات به دنبالش هست، همهی آنها رفع شده است. به جرات می تونم بگم ۳ الی ۴ سال است که حتی یک چشمک در تولید برق نداشتیم.
پرسش:
طرح دوم کی بهره برداری شده؟
پاسخ:
۱۳۹۰ تا ۱۳۹۲ به نقطهی بهره برداری رسید. در دولت آقای احمدی نژاد تحت عنوان مهر ماندگار بود که توسعه آن در دوره اصلاحات و در زمان احداث بوده ولی فجر ۲ در دورهی آقای احمدی نژاد تحت عنوان مهر ماندگار بوده.
پرسش:
بعد از اون طرح توسعه ی دیگه هم داشتیم؟
پاسخ:
بله داشتیم، توسعه ی پست و خطوط انتقال داشتیم.
محصولی که تولید میکنم اهمیتش را تشریح کردم و گفتم درسته حیاتی است ولی یک ویژگی هایی دارد. ویژگی اصلیش این است که قابلیت انبارش ندارد، نمیتونم برق را ذخیره کنم، پس از تولید به مصرف است.
صنایع باید بیان تعریف بشه فاز ۲ منطقه ویژه یا حتی الان که صحبت میکنم برق را به خارج از منطقه میدم. یک خط دو مداره انتقال برق در سطح ولتاژ ۴۰۰ کیلو ولت با ظرفیت ۱۰۰۰ مگاوات که بخش اولش را مثل ترانسها چون باید از ۱۳۲ باید تبدیل کنم به ۴۰۰. الان توی این ناترازی تولید به مصرف منطقه به ویژه در یک بخش جغرافیای کشور که هم گرم، هار و شرجی است داریم ۵۰۰ مگاوات (لحظه ای) تزریق میکنیم. سایر صنایع میتونن از این برق بهره بگیرند و به تداوم تولیدشان ادامه بدهند.
سوای این اگر بخوام در منطقه توسعه بدم باید یک مصرف کننده ای باشه. من و مصرف کننده باید در یک نقطه توسعه به نقطه ی بهره برداری برسد و اون هم به نقطه تولیدش برسه.
پرسش:
۱۰۰۰ مگاوات برق است که نیمی از اون مصرف پتروشیمی است؟
پاسخ:
بالغ بر ۶۰ درصد پتروشیمی است که ۵۰۰ مگا وات را الان میدیم. در توسعه ی واحد پلی اولفین، واحد الماس ماهشهر و سایر واحدهای توسعه ای مثل سلمان فارسی مثل واحد ون فناوران مثل توسعه ی مارون امیدواریم در درون. اگر این بحث هایی که خواهیم گفت از نظر بازده سرمایه که برای ما پیش بینی و مصوب خواهند کرد، اگر جذاب باشد برای سرمایه گذاری امیدواریم بتوانیم توسعه بدیم.
صنایعی که تولید محصولات حیاتی، انرژی مورد نیاز را درسته زیرساختن ولی باید دقت کرد که این زیرساخت ها نیاز به سرمایه گذاری قابل ملاحظه ای دارند. اگر کل منطقه را تصور کنید ۱۲-۱۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری شده در منطقه ویژه اقتصادی پتروشیمی بندر امام یا ماهشهر، ۲.۵ میلیارد برای فجره.
وقتی این را واگذار میکنی به سهامدار عام باید بهش اجازه بدی یا شرایطی فراهم کنی به صورت یک بازیگر حقیقی در بازار سرمایه بتونی بر اساس اصول و منطق، بازار سرمایه بتونه بازیگری خودش را ارائه بده.
پرسش:
یعنی مزیتهای برای خودش ایجاد کند و مشتریانی پیدا کنه و متناسب با اون سرمایهگذاری کنه؟
پاسخ:
برم بانک ها سرمایه گذاری کنم یا زیرساختها و Utility! هر کسی خارج از این مجموع دو نفر ما تصمیم بگیرد به عنوان یک بورسی بره بازار بورس اوراق بهادار تهران یا ایران بخواهد پولش را سرمایه گذاری کنه و نگاه میکنه به EPS و به بازده فروش نگاه میکنه و تهش میگه بازده سرمایه هست که بگذارم توی بانک یا توی این صنعت! ریسک بانک و ریسک این صنعت. بازده با ریسک باید تناسب داشته باشه.
پرسش:
به طور خاص توی این یکی دو سال اخیر طرح هایی برای افزایش درآمد یا کاهش هزینه های شرکت که بتونه توی سودآوری خودش رو نشون بده یا بازده فروش اجرا شده که بیشتر آشنا بشیم با طرح های اخیرتون؟
پاسخ:
بله. خدمتتون عرض کردم که قابلیت انبارش نداریم ولی خیلی خیلی مهم هست که هوشمندانه و به عبارتی کسی که میخواد برنامهریزی کنه باید خیلی تیزبین باشه و این آمادگی را داشته باشه که اگر مشتریان جدیدی قصد دارن سرمایه گذاری کنن، نه بیشتر از اینها شروع به کار بکند که ایشان بیاد احداث بشه و اون نیاد و کارخانه ای زدید یا نیروگاهی زدید که معطل بمونه بدون بهره برداری یا بهره گیری یا اینکه اون بیاد من نباشم.
در خصوص توسعه نیروگاه های ما مطالعات مون رو انجام دادیم. موافقت اصولی را به ویژه از سازمان محیط زیست از وزارت نیرو و از وزارت صمت در حال اخذ هستیم. در زمینه گازهای قطع به یقین نیاز داریم، طرحها نیاز به توسعه داریم و مطالعات رو انجام دادیم و در حال اخذ آفرهای(Offer)فنی هستیم. چیزی که خیلی مهم است من چهکار باید بکنم که روندی رو برم که منصفانه باشه و مشتری من هم بتونه کمک من کنه و هم به شکلی نباشه که تمام هزینه به ایشون تحمیل بشه. معمولا قراردادی داریم و تعریف کردیم برای تمام شرکتها و به صورت مکتوب اعلام کردیم که اگر قصد توسعه دارید به ما بگید و به ما بگید چه سالی می خواین؟ یعنی First Delivery date. اولین تاریخی که من باید تحویل بدم به صورت دقیق و برنامه ریزی شده و واقعی به من بگو. چون از این تاریخ به بعد قرارداد من و شما به این شکل است که یا باید بگیری یا باید پرداخت کند. پس من هم مابه ازاء این طبق قراردادی که دارم اگر نتونم یا باید تأمین کننده جایگزین یا باید جبران مافات و خسارت کنم. ما این رو داریم انجام می دیم ولی در درون واحد چه کار کردیم؟
اگر فرض کن در نظر بگیری الان بر اساس صورت های مالی که در کدال سازمان بورس اوراق بهادار افشا شده. خوشبختانه اکثر مشتریان ما یا اکثر تولید کننده هایی که محصولات ما را مصرف می کنند در سازمان بورس بهعنوان ناشر رفتند و خودشون سهمشون رو اوراق فروختن، سهامدار دارد و به عنوان صاحب یک نماد هستند و سرمایشون در بازار بورس فعال است و در حال خرید و فروش است.
اگر شما به صورت های مالی نگاه کنید یه چیزی در حدود گردش مالی ۴۰ میلیارد تومانی در ساعت است. شما تصور کن که کوچک ترین چیزی که می تونه به این خدشه وارد کند و باعث توقف بشه بخش انرژی است چه تأمین آب باشه، چه تأمین گاز باشه و مجموعهی ما که اینها رو می گیره تصفیه میکنه، به برق تبدیل می کنه، به آب با حداقل املاح تصفیه میکنه یا هوا را تفکیک می کنیم به اکسیژن و هیدروژن و امثال اینها. اگر یک لحظه یا یک ثانیه چشمک بزنه باعث میشه واحدی مثل واحد الفین ۴۸ ساعت طول میکشه تا راکتورهای تخلیه بشن و ۷۲ ساعت طول میکشه که گازی که میده بره در کنار کاتالیست، حرارت و سایر انرژیها تا بتونه به یک محصول On Spec. تبدیل بشه.
پس خیلی مهم است و در این زمینه خیلی کار کردیم. پروژه های تعریف کردیم در واحد نیروگاه، پروژههایی رو تعریف کردیم در توسعه پستمون، در خطوط انتقال، حتی در تغییر نرم افزارهای کنترل تولید مان هم پروژه هایی را تعریف کرده ایم.
اینها عواملی هستند که بنده ادعا می کنم ۴-۳ سال است در بخش تولید و انتقال؛ توزیع ممکن است در ساختار شبکه ی ملی کشور به این شکل است که یک نیروگاه هایی تولید می کند، یک خطوط انتقال برق داریم در سطح ولتاژ بالا و یک بخش توزیع داریم. خطوطی داریم که از خطوط انتقال انرژی را می گیره که بهش میگن خطوط توزیع در حد ولتاژهای میانی و یکی فوق توزیع داره، اونی که در خیابانها و در مراکز تجاری و مسکونی برق را از اون نقطه به مصرف کننده می دهند. ممکنه توی فوق توزیع اتفاقی داشته باشیم بنا به شرایط مصرف کننده یا شرایط خاصی که تبدیل میشن به اجزای ریز ولی در اصل این کار که خیلی مهم هست توقف نداشتیم، در تولید، انتقال و توزیع نداشتیم.
ساخت اِواپراتورها یا مبدل های تبخیری محیطی مون، ما سالهای قبل در دهه ی هشتاد وقتی تریپ میخوردیم به ۵ مگاوات انرژی نیاز داشتیم یا برق یا بخار؛ یا برق باشد یا گاز باشد بسوزد که نیتروژن مایع را تبدیل کنیم به گاز. ما تغییر یا توسعه ای که ایجاد کردیم در واحدهای فجر ۲، مبدل های تبخیری ایجاد کردیم که همین ۵ مگاوات را از محیط میگیره؛ نیتروژن مایع را ۱۰ بار در مخازن کوچکی ذخیره میکنیم (خدایی نکرده اگر اتفاقی بیفتد و حادثه ای رخ دهد باید از این مبدل ها استفاده کنیم) بخش دیسپاچینگ مون با پست ۴۰۰ ما حدود ۵۰ درصد یعنی الان ظرفیت انتقال داره ۲ برابر میشه یعنی اگر ۵۰۰ مگا وات هست میشه ۱۰۰۰ مگاوات. به دو دلیل، اگر فاز ۲ منطقه ویژه خارج از منطقه باشه چون خط ما ۳۳ کیلومتر ادامه پیدا می کنه تا به شبکهی ملی وصل شود و اگر هر کجا تعریف بشه من آمادگی رو دارم. دوم اینکه اگر باز هم بنا به هر دلیلی اتفاق بیفتد به خصوص در ۸ ماهی که پیک مصرف کشور نیست بتونن برق مورد کشور را حتی در یک لحظه از منطقه بتونم بگیرم و پایدار بمونم تا رفع اشکال کنم.
پایداری وقتی که کار میکند و مشتری داره محصول من رو میگیره و ما به ازاء محصول من که دریافت کرده پول میده. اولا انتفاع نخواهند داشت، به اصطلاح چون تولیدی ندارن پس فروش هم ندارن و دوم خسارت هم باید بدهند.
در صنایع تولید پیوسته همیشه همینطور هست و پایداری تولید خیلی مهمه و به همان میزانی که پایداری تولید برای پتروشیمی مهمه، خیلی بیشتر از اون برای شما مهم است.
متاسفانه گیری که داریم در تعیین نرخ، بعضیا میگن ریسک Utility کمه در صورتی که ریسک عملیاتی و تجاری من بالاست، ولی باید کاری کنم که این ریسک را مدیریت کنم. ریسک میشه مدیریت احتمال خطر. من باید خطری که پیش رویم هست بتونم مدیریت کنم. درسته که من ۴-۳ ساله مدیریت کردم، اینطور نیست که فکر کنی نه نیست! من اگر قطع بشم از عدم تولیدم عدم نفع خواهم داشت. از نظر اعتبار برندینگ و اعتبار شخصیت یک واحدی که داره از من، بزرگترین و بهترین واحد من ۴۵ روز اتفاقی براش بیفته؛ خودش رو پیگیری میکنن. هم از فجر سوال می کنه هم از زال خانی، هر دو. کی سوال میکنه؟ عالیترین مقامات حاکمیت شرکتی و همه آنجا حضور پیدا خواهند کرد. ریسک عملیات دارم، ریسک تجاری دارم و ریسک برندینگ هم دارم. وفاداری مشتری من ریسک بالایی دارد. شما کی وفادار می ماند اگر بخواهید از همین خیابان ولیعصر (فرض کن مکان سکونت و شاغلم طوری است که من بتونم از این خط ویژه استفاده کنم، مثلا بتونم از مرکز شهر به بالای شهر برم یا فرض کنید از بالای شهر بتونم برم خیابان جمهوری) اگر یک اتوبوس واحد را فرض کنید که امروز هست و فردا نیست، پس وفادار نیست و باید یک فکر دیگر کنید.
پرسش:
شاید فهمیدن اینکه راهبرد شرکت چیه توجه به عنصر مهم قابلیت اتکا و پایداری خیلی هم باشه. فضای رقابتی به شکلی هست که تنوع مشتری هست!
پاسخ:
تنوع منابع تولید برای جبران خسارت هم کم است و این رو نمی بینند. مثلا فرض کنید دو تا تولید کنندهی آب باشه و رقابت میشه. پس خیلی باید حواسمان باشد و زیرک باشیم.
پرسش:
این قابلیت اطمینانی که باید در تولید داشته باشید چون تعداد زیادی پتروشیمی وابسته به شما هستند از طریق چه راهبردها و چه برنامه های عملیاتی میشه که شما مطمئن باشید که قابلیت اطمینان را ایجاد کنید. چه برنامههایی داشتید سال قبل برای رسیدن به این؟
پاسخ:
رسیدن به یک اطمینان، اجزایش چی هستند؟ باید نیروی توانمندی یا عوامل کاری توانمندی داشته باشم که هر برنامهای دارم بتونن برای من اجرا کنن. منابع انسانی، نیروی انسانی از یک کیفیت، دانش و یک توانایی برخوردار باشد. هم شما و هم بنده از دانشگاه امیرکبیر فارغ التحصیل شدیم، از نظر آکادمیک هم خیلی قوی باشیم وقتی می رویم در عمل تفاوت دارد؛ صنایع خیلی نیاز داره که بتونی اون آموخته ها را به مهارت تبدیل کنی.
پرسش:
طرح برجسته ای اجرا کردید؟ چون همه ی مدیران می گویند که منابع انسانی خیلی مهمه، ولی این وقتی باورپذیر میشه که ببینیم یک رویکرد خاصی اتخاذ شده.
پاسخ:
برنامه هایی که ریخته شده و اقداماتی که میشه. تکنولوژی که انتخاب میکنه قابل اتکا باشه، درسته یا نه. اگر ماشینت نتونه راه بره چیکار میکنی! این خیلی مهم است. مدیریت منابع مالی باید به شکلی باشه، دستگاههایی که من دارم دستگاههای های تک(High Tech) هستند و توربو ژنراتور من یک توربین گازی و یک توربین مولد نیرو و توان عین موتور هواپیما که هر چند سال که کار میکنند باید دوباره بازسازی شوند. به جرات بگم ۸-۷ میلیون یورو میگیرن برای هر توربینی. بعضی توربینها ۲۶ هزار ساعت بودند که یکی از مواردی که شما میگید برای افزایش بازده فروش چه کار کردید! به یک تغییرات واصلاحاتی که توی نوع کوتینگ، پوشش این بلید (Blade )کردیم، اینها توی تئوریتیکال از ۲۶ هزار به ۳۶ هزار رسیدن (ساعت کارکردشان)، یعنی یکسال افزایش. در عمل تا ۵۰ هزار ساعت هم می برم ولی ۲۶ هزار به ۳۶ هزار رسیده.
پرسش:
این فعالیت ها داخل مجموعه انجام میشه یا با کمک تأمین کننده ها؟
پاسخ:
ما به یک محدودیتهای تجاری در کشور برخورد کردیم تحت عنوان تحریم. دلیلش هر چی که هست واقعیت دارد یا ندارد محدودیتهای تجاری من؟! واقعیت دارد محدودیت های تجاری من. آلستون رها کرد و رفت. به من میگفت بیا دیورس کانترکت(Divorce Contract)امضاء کن یعنی جدا شو. ما زیر بارش نرفتیم چون درخواست اون بود و دلیلی نداشت. اون رفت و حتی پولش هم بعضی جاها پولش رو هم نگرفت و رفت.
جوشکار من، قطعه سوئیت کیس تریدینگ(Suitcase trading)می کردن، با کیف بعضی اوقات قطعه برای من می آورند. از زمانی که اینها خارج شدند، همون ۱۰ سال اول یا اینکه کارکردن با ما؛ هرگز یک خارجی نیاوریم. نمیگم بهتر از خارجیها هستیم ولی فرصت را بهش داشتیم چه داخل چه خارج و شرایط را فراهم کردیم و گفتیم آقا شما یک برنامه بنویس. برنامه روی کاغذ نتونه نتیجه داشته باشه بعد از اجرا، شما میمانید. در درون فجر overhaul من هیچگاه یک نفر بیرون نیامده. آنچه که بیان میکنم قابل صحتسنجی است.
یعنی می فرمایید فن آوری فقط تجهیزات نیست وقتی با عامل منابع انسانی آمیخته میشه.
مهم اینه نتایج من که الان باهاش درگیر شدم مگر می شود من زمینه ی آموزشی، کارکرد، ارتقای اعتماد نیروی انسانی را نخواهم ایجاد کنم بعد به این نقطه برسم! من رو ببین که ترسیدم؟ وحشت دارم؟ شادم؟ نگرانم؟ چی هستم؟ دارم کار می کنم. منابع مالی ام رو سال به سال، چرا من سال به سال برتر میشم!؟ اینکه من برم بجنگم که نرخ انرژی من اینه نرخ محصول من اینه، این کاره و درست است در یک ارزیابی مهندسی. وقتی شما درآمد را می گذاریم یک فرموله، محصولات ضربدر قیمت میشه درآمدت که اجزایی داره، هزینه داره و سایر چیزها را که کم کنی به سود عملیات حاشیه و به سود بازده برسی. خیلی مهمه و نباید تنها به قیمت اکتفا کنم و اگر قیمتم بره توی روندی که ثابت بشه باید تولید را افزایش بدم، اگر تولید کنم و نتونم بازیگر هوشیاری باشم در بازار. به عربها میگن بِلاش (مفت). به قیمت مفت بدم چی میشه! پس یک ارگان هست با اجزای منسجم و یکپارچه که باید بتونه کار کنه؛ مالی است؛ نیروی انسانی هست و تکنولوژی که سه عامل حساس است.
اگر به خارجی به من بگویند بیا overhaul کن نمیام. نمی خوام شعار بدم و ادعا کنم. میگن بیا ما یک نظامنامه ساخت داخل بگذاریم. بینش و اعتقاد من اینه که کسی که داره در داخل ساخت می کنه من باید چنان باهاش تعامل کنم، چنان بده بستان کنم و چنان باهاش کار کنم که اون قوی بشه نه برای من، اگر برای من تنها باشه اقتصادی نیست.
الان کمپرسورهای های اسپیدمن(فجر) (کمتر من استفاده کنم چون فجر یک مجموعه است و من جزئی از مجموعه هستم)؛ اگر نگاه کنید کمپرسورهای ۳۳ هزار دور در دقیقه می سازند. ابتدا دادم بالانس کردن، ابتدا دادم یک قطعه ساختن، بعد ایمپلر کامل ساختن، بعد به سمتی میریم که کمپرسور میسازم. خیلی ها میگن نه ما باید بریم این رو داشته باشیم، ما باید بریم …، الان چهار ساله یک بازیگر قوی در نمایشگاه ساخت داخل کیش هستیم.
پیشنهاد می دهم و حرف میزنم و ادعا میکنم، ادعای بنده قابل صحتسنجی است. اونایی که اومدن کیش با ما مراوده کردن بگو زال خانی اینها را گفته. تو چی میگی! آیا راسته که نقدی داری؟ اگر این نقد رو هم به من بدی من سپاسگزارم.
پرسش:
در کنار شرکت شما تأمین کننده هایی هم رشد کردند؟
پاسخ:
ولی خیلی خوب است وقتی با من صحبت میکنی با اونها هم صحبت کنی، به عنوان یک بازخورد و یک شخص ثالث و اگر هزینه ای هم داشته باشه من پرداخت میکنم. من متکلم الوحده و کلام هستم و یک نفر دارم حرف میزنم ولی از کجا بدونم حرفاش درسته، صحیح است! ولی در صحت سنجی و دیدگاههای مختلف می شود سنجید.
من تنها راهی که دارم، جنگیدن برای اینکه بتوانم در بازار سرمایه از یک هوشیاری به عنوان یک فعال بازار بتونم سوار بر مولفه ها شوم و مولفه ها بر من سوار شوند و من هم بتونم هدایتشون کنم، تعیین نرخ هست، تعیین بازده، تقسیم سود است،کدام سرمایه گذاری های آتی هست؟ اینها را باید بتونم، بخش اقتصادی میشه و بخش نیروی انسانی و بخش صنعتی.
عامل منابع انسانی، فناوری و مدیریت مالی هزینه دارند و من دارم تولید میکنم چه میکنم؟ قصد داشتم فاند از یک دانشگاه خارجی بگیرم! به یکی از دوستان گفتم از طرف من توی CV برای من بنویس.
من بزرگ شده در یک خانوادهی کشاورز هستم و یکی از فاکتورهایی که برای من نوشته بود نوشته بود این کار تیمی اش خوب است و به خاطر ساختار خانوادگی یاد گرفته کار تیمی بکنه و تیم ورکش خوبه.
فجر، مجموعهی صنعتی را که داره سرویس میده باید بتونه به صورت ساختار یکپارچه ببیند و مشتری را ذینفع از آنِ خودش ببیند. در عین حال که باید بتونه خدمت کنه نیاز به مولفه هایی دارد که کنترل کنه، رها شده نمیتونه کار کنه.
پرسش:
عملا با یک فاکتور مهم در کسب و کار شما که حفظ پایداری هست آشنا شدیم.
در نیروی انسانی، من یک رشد درون زایی داشتم و از بیرون مدیر نیاوردم. عین سایر اجزای ساختارهای مدیریتی مثل امور مهندسین، خدمات فنی یا رئیس مجتمع یا رئیس بهره برداری ام یا رؤسای واحد، یک نفر غریبه وارداتی نیست. کشور، کشور من است.
پرسش:
حسنش این است که اثر خوبی روی انگیزهی نیروی انسانی داره که تلاش کنه. برای انتقال دانش بین مجتمع شما با بقیه چه فکری میکنید و چطوری میتونید بده بستان داشته باشید؟
پاسخ:
این هم ساختار مشتری مداری است که داریم. زمانی که من رئیس مجتمع بودم و اون موقعی که مدیر نبودم، جلسات B2B میگرفتم و میرفتم در شرکت مصرف کننده هستن و خریدار هستن. گهگاهی مدیرعاملان منصفانه میپذیرفتن. فجر فعلی فجر زال خانی نیست بلکه حاصل تفکرات و تلاش تمام مدیران هست. مدیر اولش آقای مهندس سنایی، آقای مهندس اعتمادی، آقای مهندس شهریاری و آقای مهندس شمیم بوده و این ارث به من رسیده.
بخش بازرگانی یک بخش ارتباط با مشتری داره منظم بر اصول استانداردهایی که هستش. امسال به تمام شرکتها گفتیم یک نمایندهای معرفی کنند برای بازخورد کار ما. مگر شما Utility نمیگیری، چه انتظاری از من داری!
یک تلفن داریم برای ارتباط با مشتری که زنگ میزنم.
یک مثال سادهای میزنم:
یک بچهای وارد سوپرمارکتی شد. سابق تلفنهای سکهای بود. قدش کوتاه بود، یک جعبه میوه گذاشت زیر پایش و با کسی صحبت میکرد. میگفت خانم من میتونم چمن باغ و حیاطتون را اصلاح کنم. صدا بلنده مغازه دار میفهمه. بهش میگه من نفر دارم میگه من ارزانتر میزنم میگه اون ارزان میزنه میگه من بهتر میزنم میگه اون خیلی خوب میزنه. سوال میکنه و تلفن رو میزه میره روی هوا. مغازه دار میگه ببخشید من فضولی کردم گوش کردم همهی جواب هایی که گرفتی منفی بود، گفت نه! اون کسی که براش کار میکنه منم!
ما هم همین رو اجرا میکنیم. به همکارانم داخل بخش مهندسی میگم خدمات شما را بهره برداری یا تعمیرات استفاده میکنه. بپرس من تا حالا خدمات دادم چیکار کنم که بهتر بشم.
پرسش:
در بحث چالش هایی که هم داخل شرکت باهاش مواجه هستید و هم در محیط کسبوکار در تعامل با مشتریان یا مدیران صنعت یا اصلا فضای کلی اقتصادی کشور، در هر حوزهای هم چالشهای داخلی هم چالشهای بیرونی یکی دو مورد بفرمایید.
پاسخ:
در سطح کلان خدمتتون میگم. کسی که میخواد ما هم آن چیزی را که شاید من رو از نگرانی برهانید یا نگرانم کنه اینه که میگم. کسی که میخواد تصمیم بگیره در مورد مسائل اقتصادی باید از بالا همهی صنایع و همه ی آحاد و طبقات جامعه، اونایی که متأثر از تصمیم ببینه بعد تصمیم بگیره نگران نمیشم؛ ولی اگر فقط یک بخش را ببینه نگران خواهم شد.
گاز رو میخوای گران کنی، Utility رو میخوای گران کنی یا ارزان کنی بیا از بالا نگاه کن. کربن، کربنه و یک نرمال متر مکعب تن کربن فرقی نداره برق تولید کنم یا متانول بلکه تهش باید ببینم بازدهی چقدره. بازده مصرف یک واحد کربن یا هر چی. تهش شما میخوای به متانول تبدیل کنی، به صرفه هست یا نیست! توی رقابتهای جهانی چه کمک هایی رو باید به بازیگرهای خودم بکنم که اون کمکها یا اون پروموشن ها یا مزیتها کاذب نباشد و حقیقی باشد. مثلا یک کیلوگرم گندم میخوام از آسیای میانه بخرم. اگر تولید کنم به نفعمه یا بخرم؟
فرض کنید میگه بخرم. اگر بخرم در آینده چه تبعاتی داره! من تولید کنم، مشوق بدم و ترویج کنم که گندم کاشته بشه، درسته ارزونه ولی آینده این ریسکها رو داره. من هم که دارم میگم فرمول منصفانه ای که برای فجر و مبین پیشبینی کرده بودم به این شکل است.
پرسش:
مبین هم Utility هست؟
پاسخ:
مبین انرژی خلیج فارس عین ماست ولی یک تفاوتی با ما دارند. ما فجر ۱ و ۲ داریم و کارخانه فجر ۱ و ۲ میشه فجر. مبین میشه مبین و دماوند، فاز ۲ مبین رو به خودش ندادند و یک شخصیت حقوقی مستقل است.
میگه بیا متوسط وزنی بازده شرکتها بر اساس سرمایه تولدشون رو بدیم به فجر. یک شرکت چند درصد Utility از من مصرف میکنه؟ چقدر از Utility صرف میکنه؟ من رو هم در اون شرکت کنه. بازده اون رو بدن بازده سرمایه من.
گفتم من کشاورز ایلیاتی هستم. اسم کامل من غلامعلی زال خانی بنهی شرف آباد. بُنه یک ساختار اقتصادی در نظام کشاورزی مالک رعیت سابق بوده. ما یک افرادی رو میگرفتیم به عنوان برزگر. پدر من دهقان بود و زمین داشت. از یک طرف سهم مالک رو میداده و از یک طرف سهم آحاد. میگفت من به توی برزگر ربع میدهم (۲۵ درصد). نمی گفت به ازاء هر تن چقدر و چطوری!
آقای مارون، آقای تندگویان، آقای امیرکبیر سود کردی، سود می برم و ضرر کردی ضرر میبرم.
حتی ته تاریخ ما را نگاه کنی این جنس همکاریها بوده ولی باید تقویت بشه. زیرساختها بالاترین سرمایه گذاری رو طلب می کند. کل منطقه ۱۲-۱۰ میلیارد دلار بوده که ۲.۵ میلیارد دلار مال فجره. بردمش توی بورس و میخوای دفعه ی بعد هم کسی بیاد سرمایهگذاری کنه. چه چیزی انگیزه ایجاد میکنه؟! انگیزه ایجاد کن.
به طرف میگه تلاش کن هر چی بیشتر تلاش کنی بهرهی بیشتری میبری. کمتر حیف و میل کن، اتلاف کمتر باشد، پایدارتر باشد.
پرسش:
سوال آخرمون آموخته های شخصی و سبک مدیریتی مدیران است. واقعیت اینه که این سبک ریشه دارد در تحصیلات فرد و بریم تا ویژگیهای خانوادگی و شغل پدری. هر مدیری سبک مدیریتیش وقتی دقیق بررسی بشه میبینیم جاهایی ریشه دارد در تاریخ و سبک زندگی و اینها. شما هم به بحث مدل همکاری شرکت پتروشیمی با مشتریانش وارد مدل کشاورزی شدید.
شما فرمودید از اول راه اندازی پتروشیمی فجر در این مجموعه بودید و قدم به قدم ارتقاء پیدا کردید و الان مدیر عامل مجموعه هستید و متعلق به بافت و بوم خوزستان و همان زادگاه هستید. اگر یک ویژگی از سبک مدیریتی خودتون رو بخواین بفرمایین که با تجربه بهش دست پیدا کردید و یک آموخته ی مدیریتی شخص شما میتونه باشه روی چه نکتهای دست میگذارید؟
پاسخ:
مهمترین نکته ای که هست شاید خیلی شعاری باشه ولی باید تو عمل بری. وقتی با یک مجموعه کار میکنی باید برای شخصیتهای اطراف خودت اعتبار قائل باشی. وقتی که میخوای تجزیه و تحلیل شون کنی باید کارشون رو تجزیه و تحلیل کنی نه شخصیت فردی و ذاتی. انسان دو رفتار دارد، یکی رفتار ذاتی و یکی رفتارهایی که روی تامل و تفکر است. ذاتی می تواند بهبود و ارتقاء پیدا کند و بخش تأملش افزایش پیدا کنه. اولا اعتقاد به کار تیمی، کار آنقدر زیاد است اینکه یک فرد بخواد همه ی کارها را بکنه غیرممکن است. هر کسی بخواهی بشوی، هر ارگان پویایی یک حیاتی داره، یک مرزی خواهد داشت و یک برون رفتی خواهد داشت؛ وقتی من وارد این مجموعه میشوم تا مادام العمر نخواهم ماند ولی اگر به صورت منطقی بهش نگاه کنم به عنوان یک انسان این خصلت را بپذیرم که من یک موجود اجتماعی هستم. از مواردی که به کار تیمی اعتقاد راسخ داشتم، به اعتبار دادن به شخصیت افراد داخل محیط و خیلی تواضع برایم مهم بود. مهمترین نکته ای که هست سطحی نگری را قبول نداشتم؛ یعنی اگر از تمام دوستانم که کار کرد، هرجا خواستم راه اندازی کنم هرجا خواستم احداث کنم، حتما نگاهی به داکیومنتهای(Document) علمی داشتم. کتاب میخونم مثلا فرض کنید رمان اجتماعی میخونم و اگر به واژهای برخورم مراجعه میکنم به لغتنامه و گوگل هست که بدون سرچ امکان نداره. مهم اینه بر این باور باشیم که در یک ارگان زنده مجموعهی اجزایش میتوانند این رو زنده نگه دارند.
خیلی جدی می گویم هرجا بودم دادم و هرجا بودم گرفتم. در این زندگی خودم شانس و تصادف و تکامل و تکمیل بخشش شانس و تصادف است. ما میگوییم شانس چون اطلاع نداریم و نمیدانیم (پرسش کننده:و در طرح بزرگتر تقدیر خداست) و ما در حد خودمان هستم. من شانس خوبی داشتم که به آدمهای خوبی برخورد کردم و خواستم دیگران هم از این شانس و از این خوبی برخوردار شوند.
نکتهی شخصی از مجموعه ای که باهاش کار میکنم توی ذهن ندارم. دارم کسی که خوب ارزیابی میکنم، این خوب کار میکنه، این بد کار میکنه (البته آدم قاطعی هم هستم) این رو باید متناسب با آیین نامه ی اداری بهش توجهی کرد ولی شخصی نه!
Self Confidence اعتماد، مورد دوم(صداقت). اعتقاد دارم صداقت از خصائص اصلی هست و وقتی بر اساس صداقت کار کنی این نیست که مخاطرهای پیش نیاد ولی جواب بد نمیگیری. جواب بد اگر همراه با هوشیاری باشه نتیجه میگیری.
Self promotion هست. خودکار هم بودن هست. همیشه به دوستان میگم سه ماه کار کنید برای سه سال و سه سال کار کنید برای سی سال. پایه رو از اول بگذار. اگر قراره مدیر بشی، کی میتونی مدیر بشی!؟ در محدودهای که کار میکنی پا فراتر می گذارد ولی به یک شرط که اگر قرار است تعهد و هزینه برای رئیست، برای مدیریت ایجاد کنی باهاش هماهنگ باش.
در این سالها انقدر overhaul کردم. یک لوحه داریم، در نسل قدیم است در ابتدای کتاب فارسی یک لوحه هایی بود (نسل جدید هست ولی کمرنگه). ما یک لوحه ی بزرگ داریم، چند تا توربین داریم که هر کدوم کی نیاز به قطعه دارن، هر کدوم کی باید تأمین بودجه بشه، کی خرید بشه و کی کانترکت پیمانکار مشخص بشه، کی اجرا بشه. اینها را داریم که ۱۱ تا هست بره پایین عمود و تا سال ۱۴۰۴ هم برنامهی ما مشخص شده. این برنامه ریزی و نظام مند کار کردن مبتنی بر یک نیروی توانمند که بتونه اون برنامه ها اجرا کنه. همیشه میگم اگر یک روزی میتونستم از برنامه ریزی های موفق شرکتم یک تندیس و لوح درست میکردم. برنامه ریز واقعی، کسی که کارها را برنامه ریزی میکنه که کار مبتنی بر اون پیشبینی، فراهم کردن مقدمات اجرا و اجرا پیش بره.
امیدوارم از این کاری که میکنید دیگران هم بتونن بهره ببرن، قطعا کار خیر و کار خیلی مطلوبی است به شرطی که بتونه درست مدون بشه و آن چیزی که صلاح است به کسی که نیاز داره از این تجارب استفاده کنه ارائه بشه.