فِلِرهایی که میسوزند؛ زیست بومی که دود میشود!
واقعیت این است که در جیوهآلودترین منطقه ی جهان زیست می کنیم. حقیقت این است که زیست بوممان برای همیشه دگرگون شده است و گیاهان و موجوداتش دیگر باز نخواهند گشت.
✍نیما قاسمی
واقعیت این است که در جیوهآلودترین منطقه ی جهان زیست می کنیم. حقیقت این است که زیست بوممان برای همیشه دگرگون شده است و گیاهان و موجوداتش دیگر باز نخواهند گشت.
راستش را بخواهید بدانید، باید بگویم که مابه ازاء درآمد های میلیارد دلاریِ دیگران را با سخاوت مثال زدنی، با سلامت و جان خود و پس و پیشمان پرداخت میکنیم. هر از گاهی با کاتالیست و فِلِر و ناکس و دود و پسماند و کربن و فلان و بهمانِ رسانه ای سرگرم می شویم؛ و با قیچی شدن روبان یک مدرسه و مستراحی؛ یا بخشش قَلَندرانه ی بستهی معیشتی و آب سردکن و کولری با اسم مسئولیت های اجتماعی نیشمان تا بناگوش باز می شود و چنان ذوق مرگ می شویم که خودِ بذل کنندگان را متحیر کرده ایم! به چشم خود دیده ام که می گویم.
دیده ام که به عربده کشی متملقانِ خبری و ثناگوییِ همهجاگردانِ مجازی پوزخند زده اند!
بی شک پرداخت دیهی مردمان هزاران سالهی این سرزمین در لوای “حق آلایندگی”، شرعا و قانونا هم باری بر گُردهاشان نمی گذارد! حقی که بدست اولیای دم و بازماندگان هم نمی رسد!
کارون و مارون و اروند و هور و دریا و کوه و صحرا هم فرقی ندارد؛ معادل هر کدام قاتلی همنام زاییده اند، با شاخ های بر آسمان ساییده که زهر بر زمین می نشانند و بازدم افیونی را به هوا هُف می کنند. با خودمان روراست باشیم و بگوییم که زاد و زیست بوممان را به ثَمَن بَخس فروختهایم و ملتمسانه برای تَه تَهَش چانه می زنیم.
چگونه این فِلِرهایی که می سوزند و زیست بومی که دود می شود را نظاره کنیم و دوغمان را بنوشیم و مودب باشیم؟!
برای همدیگر که بُرهانی نداریم؛ برای فرزندانمان دلیلی خواهیم داشت؟